عشق

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

شروط مذاکره ایران با دولت امریکا

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۰:۲۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

دلیل مذاکره نکردن و شروط مذاکره ایران با دولت امریکا

علت عدم پذیرش مذاکره

الف - گذشته ناسالم آمریکا

آنچه که در مذاکره و ایجاد روابط مهم است اعتماد دو طرف است، این اعتماد را می توان از راه های مختلف به دست آورد یکی از این راه ها ضمانت اجرایی است، مثلا جبران و اصلاح خسارت های مالی، تهدید های نظامی، توازن قوا و...، ایالات متحده نشان داده است که هیچکدام از موارد فوق را به عنوان پشتوانه اعتماد آفرینی قبول نمی کند، چرا که اهرم های سیاسی بین المللی به گونه ای تنظیم شده که ایالات متحده می تواند آن را به سمت خود تغییر دهد از همین رو ابتدای مذاکره با آمریکا انتهایی جز رویارویی جدی و یا پایین آمدن از مواضع نخواهد داشت.

ب - مشکل ریشه­ای و گفتمانی با آمریکا

منافع حیاتی کشورها منافعی است که حیات و بقای یک نظام سیاسی کشور به آن مرتبط باشد به عنوان مثال حفظ استقلال کشور، دفاع از کیان اسلام از اهداف حیاتی نظام جمهوری اسلامی است به این معنا که اگر جمهوری اسلامی ایران بخواهد بر سر این منافع حیاتی مذاکره نماید و آنان را به خطر اندازد چرایی وجود نظام اسلامی در ایران زیر سوال می رود و این یعنی پایان دادن به حیات جمهوری اسلامی.این اختلاف گفتمانی و مبنایی ریشه در تقابل روحیه اسلام گرایی مردم ایران و خوی استکباری آمریکا دارد.

ج - مذاکره عامل تشدید فشارهای آمریکا

شما وقتى با کسى قهرید، وقتى با کسى حرف نمی زنید، رودربایستى باهم ندارید. در مقابلِ هم، هیچ حالت توقّعى وجود ندارد. اما وقتى با کسى مذاکره‏ شروع شد؛ پشت میز نشستید؛ یک قهوه باهم خوردید؛ یک گپ دوستانه هم در کنارش باهم زدید؛ در فلان محفل بین ‏المللى نشستید و با همدیگر یک ‏خرده درد دل کردید؛ بعد رودربایستى به وجود مى‏ آید. آن‏وقت، اوّلِ شروعِ تحمیلات است. مذاکره و شروع روابط دیپلماتیک قطعا محدودیت هایی را به همراه خود خواهد آورد، تن دادن به این محدودیت ها در شرایطی درست خواهد بود که طرف مقابل روحیه استکباری نداشته باشد و دنبال سلب استقلال و از بین بردن منافع حیاتی طرف دیگر مذاکره نباشد. در غیر این صورت محدودیت هایی که نتیجه طبیعی هر مذاکره ای است مانع از دفاع تمام قد از خود می شود. تجربه تلخ مذاکره تشکیلات خودگران فلسطین با اسرائیل به خوبی این خطر را گوشزد می کند.

نتیجه های مذاکرات یاسر عرفات و اسرائیل در این 3 مورد خلاصه می شود:

  • قبول رژیم اشغالگر قدس
  • لگدمال کردن حکومت تازه فلسطین
  • اجبار روسای تشکیلات خودگران برای تعقیب مبارزان فلسطینی و درنتیجه کاشت تخم کینه در میان فلسطینی ها

بدبختی هاى انقلاب‏ هاى دنیا و تسلّط و نفوذ آمریکا از سازش با استکبار نشأت می گیرد.

نفی سبیل قاعده ای فقهی در حفظ عزت مسلمین

این اصل به معنای طرد و نفی سلطة کفر بر امور جامعة اسلامی در حوزه های سیاسی، فرهنگی، علمی، اقتصادی و نظامی است. این اصل از آیات و روایات مختلفی در باب روابط با کافران و مومنان استنباط می شود، قرآن کریم می فرماید: «لن یجعل‌الله للکافرین علی ‌المومنین سبیلاً» (آیة 141 سورة نساء) خداوند هرگز برای کافران به زیان مسلمانان راهی نگشوده‌است. «لن» در این آیه به نوعی مفهوم قید هرگز را می‌رساند و بدین صورت قاعدة نفی سبیل کافرین بر مؤمنین را به صورت امر آمره‌ای در آورده‌است که شرط صحت شرعی تمام قراردادها و پیمان‌ها و مصالحه‌هاست.

 قوله تعالی: «الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المومنین ایبتغون عندهم العزه فان العزه لله جمیعاً» (آیه 139 سورة نساء) کسانی که به‌ جای مؤمنان کافران را به دوستی برمی‌گزینند آیا عزت و توانایی را نزد آنان می‌جویند درحالیکه عزت به‌تمامی ازآن خداست. در اینجا رابطة قاعدة نفی سبیل و عزت دیده می‌شود چرا که عزت از جمله اصولی است که مسلمین و جوامع و دولت‌های اسلامی حق معامله بر سر آن را ندارند چون عزت مختص خداوند است و از جانب او به رسول و مؤمنین تعلق گرفته است. این معنا را در آیة 8 سوره منافقون نیز می‌توان دید که می‌فرماید: «ولله العزه و لرسوله و للمؤمنین» و همچنین قوله تعالی: «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الکافرین اولیاء من ‌دون المؤمنین أتریدون أن تجعلوا لله علیکم سلطاناً مبیناً» (آیة 144 سورة نساء) ای کسانی که ایمان آورده‌اید به‌جای مؤمنان کافران را به دوستی مگیرید. آیا کاری می‌کنید که برای خدا به زیان خود حجتی آشکار پدید آرید؟ در این آیه نیز خداوند مؤمنین را از دوستی و پذیرش ولایت کافران بر حذر می‌دارد و چنین عملی را به منزلة پیوستن به کافرین و بریدن از مومنین و نوعی نفاق می‌داند چرا که در آیه بعد می‌فرماید« ان المنافقین فی الدرک الاسفل من النار».

شروط جمهوری اسلامی برای مذاکره و برقراری رابطه

الف - تغییر رفتار آمریکا

همانگونه که در قسمت قبل بیان شد، ایالات متحده از خود سابقه و گذشته نامناسبی در ذهن مردم ایران به جای گذاشته است. برای شروع مذاکرات و پذیرش مذاکره توسط جمهوری اسلامی، ایالات متحده باید گذشته خود را جبران نماید تا حداقل شرط مذاکره که همان ایجاد اقلی از اعتماد هست به وجود آید. تا زمانی که آمریکا به دنبال همان سیاست استیلای خود است، مذاکره ای رخ نخواهد داد.

ب - مذاکره بر غیر ارزش های دینی و انقلابی

صرف این‌که شما بروید با آمریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره کنید، مشکلات حل مى‌شود؟ این‌طورى که نیست. مذاکره در عرف سیاسى، یعنى معامله. مذاکره با امریکا، یعنى معامله با امریکا. معامله، یعنى داد و ستد؛ یعنى چیزى بگیر، چیزى بده. تو از انقلاب اسلامى، به آمریکا چه مى‌خواهى بدهى، تا چیزى از او بگیرى؟ آن چیزى که شما مى‌خواهید به آمریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزى بگیرید، چیست؟ ما چه مى‌توانیم به آمریکا بدهیم؟ او از ما چه مى‌خواهد؟ آیا مى‌دانید که او چه مى‌خواهد؟ و ما نقموا منهم الّا ان یؤمنوا باللَّه العزیز الحمید. واللَّه که آمریکااز هیچ‌چیز ملت ایران، به قدر مسلمان بودن و پایبند بودن به اسلام ناب محمّدى، ناراحت نیست. او مى‌خواهد شما از این پایبندیتان دست بردارید. او مى‌خواهد شما این گردنِ برافراشته و سرافراز را نداشته باشید؛ حاضرید؟

ج - تفهیم آمریکا

این شرط به خلاف دو مورد قبل در مورد مسئولین ایرانی است. در مذاکرات جدای از مواضع قاطع و محکم و دفاع از حقوق مسلمین باید مساله تفهیم آمریکایی ها را هم جدی گرفت؛ آمریکا نسبت به ملت های مسلمان بسیار ظلم کرده است، آمریکا سعی و تلاش می نماید که مسلمین را نسبت به دین خود سست نموده و از پایبندی مسلمانان به آن کم نماید، حقوقی که آمریکا از ملت ایران در دست دارد باید برگرداند، اینها مواردی است که باید آمریکا آنان را درک نماید.

نتیجه گیری

مهم‌تر از همه‌ی این موارد این است که حضرت امام (رحمت الله علیه) در پیام پذیرش قطعنامه‌ی 598 سازمان ملل متحد، در تبیین اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی، تصریح کردند: «نکته مهمی که همه باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم این است که دشمنان ما و جهان‌خواران تا کی و تا کجا ما را تحمل می‌کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند. به یقین آنان مرزی جز عدول از همه‌ی هویت‌ها و ارزش‌های معنوی و الهی نمی‌شناسند. به گفته‌ی قرآن کریم، هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی‌دارند، مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند...

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۲ ، ۲۲:۲۶
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

چرایی نه به مذاکره با آمریکا

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۲۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

چرا نه به مذاکره با آمریکا و مضرات آن از قول رهبر و برخی فرصت های ایران در این قضیه

رابطه با آمریکا برای ما مضر است

رابطه‌ى سیاسى با آمریکا براى ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمی­کند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالى که با هم رابطه‌ى سیاسى داشتند هر دو در کشور هم سفیر داشتند. رابطه خطر جنون‌آمیز و سیطره‌طلبانه‌ى هیچ قدرتى را از بین نمی­برد. ثانیاً وجود رابطه براى آمریکائى‌ها - نه امروز، همیشه اینطور بوده - وسیله‌اى بوده است براى نفوذ در قشرهاى مستعد مزدورى در آن کشور. انگلیسى‌ها هم همین طور بودند. انگلیسى‌ها هم در طول سالیان متمادى سفارتخانه‌شان مرکز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ کسانى که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانه‌ها یکى از کارهایشان این است.(1)

می­گویند: چرا جلب دشمنى آمریکا را می­کنید؟ مثلاً اگر کسی تعبیر تندى می­کند، ناگهان آقایانِ به اصطلاح عقلا میگویند این تعبیر تند بود؛ این دشمنى آمریکائى‌ها را جلب می­کند. باید گفت دشمنى آمریکائى‌ها تابع این الفاظ و تعبیرات نیست. دشمنى، دشمنىِ اصولى است. این دشمنى در زمانهاى مختلف بوده. آن چیزى که می­تواند خطر دشمن را ضعیف کند، نمایش قدرت شماست، نه نمایش ضعف شما. نمایش ضعف شما دشمن را تشجیع می­کند. آن چیزى که ممکن است جلوى خودسرى و خودکامگى دشمن را بگیرد، این است که احساس کند شما قدرتمندید. اگر احساس کند ضعیفید، بدون مانع، هر کارى که بخواهد بکند، می­کند.(1)

رابطه و مذاکره، براى ملت ایران و براى نهضت جهانى مضّر است. اولین ضرر این است که امریکایی­ها با ورود در این میدان، این‌طور تفهیم خواهند کرد که جمهورى اسلامى از همه حرفهاى دوران امام و دوران جنگ و دفاع مقدّس و دوران انقلاب صرف‌نظر کرده و گذشته است. اوّلین مطلبى که در دنیا شایع مى‌کنند، این است که انقلاب اسلامى تمام شد و پایان گرفت؛ در دنیا، تبلیغات و شایعات علیه ملت ایران و علیه جمهورى اسلامى و علیه دولت فضا را پُر خواهد کرد که اینها از انقلاب برگشتند. اینها آبروى انقلاب را در دنیا در پیش مستضعفان خواهد برد، دلها را مردّد خواهد کرد، نهضت جهانى اسلامى را دچار افول خواهد کرد، استقلال ملت ایران را از دست او خواهد گرفت.(1)

"بعضى در دلِ خود احساس ضعف مى‌کنند، یا چشم‌غرّه‌هاى امریکا آنها را مى‌ترساند، یا وعده‌هاى امریکا و امثال امریکا دل ضعیف و ناتوانشان را به خود جذب مى‌کند؛ لذا به سمت امریکا مى‌کشند. آن‌گاه ملت و جوانان مؤمن و مدیران باایمان کشور را متّهم مى‌کنند که اینها نمى‌توانند؛ بنابراین ناچاریم برویم تسلیم امریکا شویم! کسانى که دم از مذاکره با امریکا مى‌زنند، یا از الفباى سیاست چیزى نمى‌دانند، یا الفباى غیرت را بلد نیستند؛ یکى از این دو تاست. در حالى که دشمن این‌طور اخم مى‌کند، این‌طور متکبّرانه حرف مى‌زند، این‌طور به ملت ایران اهانت مى‌کند، تصریح هم مى‌نماید که مى‌خواهد علیه این نظام و این کشور و منافع آن اقدام کند، عدّه‌اى در این‌جا ذلیلانه و زبونانه مى‌گویند: چه کار کنیم؛ برویم، نرویم، نزدیک شویم، با آنها صحبت کنیم، در خواست کنیم، خواهش کنیم؟! این اهانت به غیرت و عزّت مردم ایران است؛ این نشانه بى‌غیرتى است؛ این سیاستمدارى نیست. سعى مى‌کنند رنگ و لعابى از فهم سیاسى به کار خود بدهند؛ نه، این درست ضدِّ فهم سیاسى است."

"ملت ایران آرمانها و مقاصدى دارد که در دنیا هر کس به این مقاصد و نیز به ملت ایران احترام گذاشته و نظام جمهورى اسلامى را قبول کرده، ملت ایران در طول زمان با او مثل یک طرفِ برابر و مساوى وارد میدان مذاکره و معامله شده است. ما با شوروى هم ارتباطات داشتیم، با اروپا و همه دنیا هم ارتباطات داریم. مسأله امریکا این است که هویّت اسلامى و ملى ما را قبول ندارد و این را به زبان مى‌آورد. چرا عدّه‌اى از مدّعیان سیاست و فهم، نمى‌فهمند؟! واقعاً جاى تأسّف است. حکومتى که این‌طور صریحاً مى‌گوید مى‌خواهم علیه نظام اسلامى و خواستِ ملت ایران عمل کنم و براى براندازى این نظام بودجه مى‌گذارد، ارتباط و مذاکره با آن، هم خیانت و هم حماقت است."

 "شما ملاحظه کنید! دولتهایى که امروز امریکا به اصطلاح وزارت خارجه خودشان آنها را مجازات مى‌کند - مثل چین، روسیه، ترکیه زمان حکومت حزب رفاه - مگر با امریکا رابطه ندارند؟ مگر مذاکره نمى‌کنند؟ همه کسانى که امریکا با آنها برخورد خشن مى‌کند، در زمینه‌هاى سیاسى و اقتصادى با امریکا رابطه دارند. این‌طور نیست که رابطه با امریکا یا مذاکره با امریکا، مانع از دشمنى امریکا شود. الان کشورهایى هستند که سفارتهایشان در امریکاست، سفارتهاى امریکا نیز در پایتختهاى آنها باز است و فعّالیت مى‌کند؛ از لحاظ سیاسى و کنسولى و غیره هم با یکدیگر ارتباط دارند؛ اما امریکا آنها را جزو لیست تروریستهاى دنیا معرفى مى‌کند!"

"خیال نکنید که حالا اگر با امریکا رابطه برقرار شد، یا مذاکره شد، دیگر از سوى امریکا، اندکى حرف نازکتر از گل هم به جمهورى اسلامى گفته نخواهد شد؛ نه. بسیارى از کشورها با امریکا رابطه هم دارند، خیلى هم روابطشان على‌الظاهر در سطح جهانى خوب و صمیمى و مؤدّبانه است؛ درعین‌حال امریکا هرجایى که لازم باشد، ضربه خودش را مى‌زند؛ محاصره اقتصادى مى‌کند، تحریم مى‌کند!"

امریکایی­ها مستکبرند. آدم مستکبر و دولت مستکبر، دنبال سبز کردن حرف خودش است. بنابراین، این‌طور نیست که رابطه ‌براى کشور ما فایده‌اى داشته باشد؛ که اگر رابطه نباشد یا مذاکره نباشد، این مشکلات به وجود خواهد آمد و اگر این مذاکره و رابطه انجام شد، مشکلات از بین خواهد رفت؛ نه. نه امریکا براى ایجاد مشکلات آن‌چنان دستش باز است و نه رابطه و مذاکره این چنین معجزه‌گرى‌اى براى رفع مشکلات دارد. هیچکدام از اینها نیست؛ بسته به توان ملت است، بسته به عُرضه یک حکومت است، بسته به اقتدار و عزّت‌خواهى ماست که بتوانیم در مقابل امریکا بایستیم و برطبق اراده و برطبق مصالح کشورمان اقدام کنیم."

در مقابل تهدیداتی که ایران از تمدن غرب دارد فرصت هایی دارد از جمله:

1-      شکست راهبردهای آمریکا در منطقه و گسترش تنفر مردم از خوی استکباری امریکا و نشان دادن ضعف های آمریکا، فرصت قابل توجهی برای جمهوری اسلامی در مبارزه با سیاست‌های سلطه طلبانه این کشور ایجاد کرده است.

2-      افزایش بیداری اسلامی و خود آگاهی اسلامی: در سالهای اخیر گرایش مردم منطقه به اسلام و تشکیل حکومت اسلامی و مبارزه با سلطه طلبی غرب و آمریکا به شدت افزایش یافته است. این موضوع دولتمردان غربی را شدیداً نگران ساخته و عامل هشدار مراکز راهبردی غرب گردیده است. اگر چه لشگرکشی آمریکا به منطقه با هدف مقابله با بیداری اسلامی بوده اما توسعه و گسترش جنبش اسلام‌گرایی در منطقه، جایگاه ایران را در منطقه ارتقاء داده است. امروزه توسعه و تعمیق عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران بر دوستان و دشمنان ایران امری انکارناپذیر است.

3-       افزایش تقاضای جهانی به انرژی: نیاز اقتصاد جهانی به انرژی باعث شد تا دولتهای قدرتمند و صنعتی جهت حفظ رشد اقتصادی خود به تأمین انرژی مطمئن روی آورند. این نیازمندی موجب رویکرد کشورهای صنعتی به ایران به عنوان چهارمین کشور دارنده نفت و گاز شده است.تقاضای اتحادیه اروپا پیرامون انتقال انرژی ایران به اروپا، موافقت نامه احداث خط لوله ایران، هند و پاکستان، قرارداد صد میلیاردی انتقال گاز مایع به چین و... از جمله وابستگی کشورها به انرژی منطقه و ایران است. همین امر فرصت بسیار مناسبی را در اختیار ایران قرار می‌دهد تا ضمن گره زدن امنیت خود با نیازهای کشورهای فوق، اهداف ملی خود را با هزینه کمتری قرار می‌دهد.

4-      ضعف و چالش در ارکان رژیم صهیونیستی: اساس رژیم صهیونیستی بر سه موضوع استوار است.

-         الف) ارتش و جوخه‌های ترور

-         ب) مهاجرت یهودیان به سرزمین‌های اشغالی

-         ج) حمایت قدرتهای غربی

در سالهای اخیر هر سه رکن فوق آسیب جدی دیدند. تهاجم اسرائیل در چند سال اخیر منجر به شکست رژیم صهیونیستی شد و افسانه شکست ناپذیری آن و امنیت پایدار 60 ساله آن فرو ریخت. مبارزه بی‌امان فلسطینی‌ها با رژیم صهیونیستی و ناامن ساختن همه سرزمین‌های اشغالی توسط حزب‌الله لبنان، مهاجرت را در این سرزمین معکوس کرد. بدین ترتیب موقعیت رژیم صهیونیستی به عنوان یکی از دشمنان جمهوری اسلامی، در موقعیت بسیار ضعیفی است.

5-      ارتقاء وجهه و جایگاه عزتمند بین‌المللی جمهوری اسلامی ایران: در زمانی ناصر الدین شاه  قاجار به کشورهای اروپایی سفر می­کرد و هیچ یک از سران عالی رتبه به او وقت ملاقات نمی دادند و مشاور او به بهانه اینکه فرنگی ها مدام در حال کار و تلاش اند او را در این مورد تسلی می داد.

 در زمان دیگری محمد رضا شاه پهلوی به آمریکا می رود و ویزای او برای اقامت تمدید نمی شود و آواره کشورهای مختلفی می شود که در پاناما شاه این کشور کوچک به او می گوید این عاقبت نوکری ابرقدرت هاست.اما الان یکی از اساسی ترین مسائل دیپلماسی و سیاست خارجی آمریکا، جمهوری اسلامی ایران است. آمریکایی که حتی در خواب نمی دید اعراب را تحویل بگیرد امروز برای متهم کردن ایران به تروریست بودن رئیس جمهور آمریکا، عالی ترین مقام رسمی این کشور، به تمام کشورهای عربی سفر می کند. رسانه های آمریکایی و اروپایی تمام هزینه های خود را معطوف به ایران و پیشرفتهای این کشور می کنند. بودجه های عظیم 40 میلیارد دلاری برای تخریب فرهنگ دینی ایرانیان در مجلس آمریکا تصویب می شود، مدام خواهان مذاکره با ایران می شوند. همه اینها نشان دهنده قدرتمند شدن ایران در حوزه های گوناگون علمی، سیاسی، اقتصادی و نظامی است که خود معلول وجود عزت است.

روند رو به رشد اسلام خواهی و افزایش مسلمانان در سراسر جهان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از دیگر نشانه های عزتمندی جمهوری اسلامی ایران است. با این همه بازهم جای تعجب است که برخی ها دنبال سازش با قدرت­های استعماری و استکباری جهانی که لحظه ای از دشمنی با ایران و اسلام دریغ نداشته اند، هستند.

6-      توان ضربه متقابل و قدرت بازدارندگی در مواجهه با تهدیدات: توانمندی­های نظام در مهار و کنترل و مواجهه با بحران­های داخلی و خارجی، شرایطی را برای ایران اسلامی فراهم کرده که در مواجهه با هر تهدید داخلی و خارجی پاسخگو است.

سخن پایانی

بعضی می­گویند چرا هرکاری می خواهیم بکنیم می­گویند به دشمن کمک نکنید و پازل دشمن را تکمیل نکنید و امریکا را عامل کنترل و سرکوب ما می­کنند در پاسخ باید گفت اولاً کار درست مثلا انتقاد صحیح و سازنده که به نفع جامعه­ی مسلمین باشد باعث خشنودی و همکاری دشمنان و کفار نمی شود و هر آدم عاقلى تا دید دشمن برایش کف می­زند، باید به فکر فرو برود و بگوید من چه غلطى کردم؛ من چه کار کردم که دشمن براى من کف میزند؟! باید به خود بیاید. این مایه غصّه است که بعضى از کف زدن دشمن خوششان مى‏آید! اگر گلزنِ مهاجم ما در میدان فوتبال، اشتباهاً به دروازه خودش گل بزند، چه کسى در آن میدان کف خواهد زد؟ طرفداران تیم مقابل و مخالف. حالا شما وقتى که مى‏بینى دشمن برایت کف مى‏زند، باید بفهمى که به دروازه خودى گل زده‏اى! ببین چرا زدى؟ بگرد مشکل خودت را پیدا کن و توبه کن. ثانیا یکی از کارهای اصلی ما شکست دشمن مستکبر و سیاست قدرت طلبانه آنان در موقع مناسب از اول تاریخ و در دوران ائمه تا الان بوده و هست تا حق بر باطل بتواند پیروز شود و در این موقعیت ظهور موعود اتفاق بیفتد و راه را برای این کار باز کنیم.

در آخر باید گفت که این اظهار نظرها نباید مایه ی اختلاف و از بین رفتن وحدت در برابر دشمن بشود باید برای کارهایمان  شاخصی محکم داشته باشیم این شاخص را آفریننده از طریق عقل کل که پیامبر باشد معرفی می­کند حالا یا باید مثل عده ای از گمان های خود پیروی کرد می­توان مثل ما با دیدن سه چهار تا اقوال و اعمال معصوم نظری درهوا داد می شود  هم به یک نفر عادل و پاک که عمرش را در شناخت و غوطه ور شدن درسیره ائمه گذاشته انتخاب کرد از او پرسید و به او اعتماد کرد. به نظر شما عقلانی ترین راه کدام است؟

 

(1)- خلاصه ای از بیانات رهبر در جاهای مختلف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۲ ، ۲۱:۲۶
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

سیر تاریخ تحولات روشنفکری در ایران و کمی جهان

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۰۹:۲۶ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

تحلیلی بر مقوله­ ی روشنفکری وسیر تاریخی آن

اگر روشنفکری را از افکار روشنفکران آن در اعصار مختلف جدا بدانیم مقوله­ ای باید باشد در جستجوی حقیقت و روشنایی که دور از تعصب، در مورد خود و جهان و همه­ ی حقایق اهل فکر باشد. از این رو باید با مطالعه­ ی افکار  متفکران حال و گذشته به دنبال درک، توسعه و بسط حقایق برای فکر خود و دیگران باشد پس مدام به دنبال پیشرفت و قابل فهم کردن حقایق برای مردم عصر خودش و احتمالا آیندگان است. در این حقیقت جویی هیچ قیدی نباید زد ولی این طور معروف است که روشنفکر باید سه خصوصیت داشته باشد: اول مخالفت با مذهب و دین یعنی روشنفکر لزوما باید به دین و سنت بومی و فرهنگ خودی، مخالف یا بی اعتنا باشد، دوم علاقه مندی به سنن غربی و دیدن اروپا به عنوان مدینه فاضله­ی بشر و سوم هم درس خواندگی و سواد دانشگاهی داشتن. از قدیم و الان هم وقتی می گویند روشنفکر منظورشان همین خصوصیات است چون این معنا رواج پیدا کرده و اولین کسانی که نام خود را روشنفکر گذاشتند همین طور بودند و در این مقاله هم غالبا منظور از روشنفکر کسانی است صاحب فکر و نظر غیر از علمای دین که بعد از دیدن تمدن غرب و آن پیشرفت ها به بیان نظراتی برای پیشرفت ما پرداختند.

البته به خصوصیات دیگری هم در مورد خصوصیات روشنفکر برخوردم که می گویند باید نسبت به همه چیز بی طرف بود و از چیزی طرفداری نکرد و این را تعصب نداشتن می نامند در حالیکه بی طرفی برای وقتی است که هنوز اول راهی و حقیقت آن موضوع را درک نکردی اگر در اینجا طرفداری بی منطق و دلیلی از موضوع کردی تعصب نام می گیرد ولی وقتی که حقیقت مطلب را درک کردی باید به آن ایمان بیاوری و با قوت از آن دفاع کنی ولی اگر قرار باشد همیشه بی طرف باشی به چه درد می خورد که به دنبال حقیقت باشی.

البته شاید این  تفکرات بعضی از روشنفکران از ریشه های شکل گیری این صنف-که نباید به صورت صنف باشد- نشات گرفته باشد. تولد روشنفکری در اروپا به همراه کشف این موضوع بود که این انجیل با این محتوا با این رهبران دینی که مانع از تفکر مردم در مورد حقایق می شوند مانع پیشرفت و گمراه کننده است و می دانیم که مسیحیت هم تا ظهور اسلام باید پذیرفته می بود چون مسیحیت به اندازه­ی اسلام روی مسایل به خصوص مسایل اجتماعی تعریف و گستردگی و دقت نداشت. به هر حال آن روزی که مقوله­ی روشنفکری یا انتلکتوئل اول بار در فرانسه به وجود آمد، اوقاتی بود که ملت فرانسه و اروپا از قرون وسطی و مذهب کلیسایی سیاه خشن خرافی مسیحیت خارج شده بودند و بدیهی است که یک عده انسان فرزانه پیدا شوند مذهبی که هیچ انسان خرد پسندی آن را قبول نمی کند به کناری بیندازند و با ظلم و استبداد مبارزه کنند.

آن وقت اولین کسانی که نام روشنفکری را وارد ایران کردند با همان خصوصیت ضد مذهبش وارد کردند و نگفتند الان در ایران چه کسانی در برابر ظلم و استعمار و خرافه و بیفکری مردم در ایران فریاد می زنند، چه دینی داعیه تمدنی عظیم دارد، آیا بعد از ظهور اسلام به خصوص در دوره تمدن اسلامی بزرگترین شاعران،فلاسفه، منجمان، طبیبان، ریاضی دانان و... اول از همه عالم دینی نبودند؟ و فکر نکنید در این قرن شخصیت برجسته کم داشتیم، اگر از سی چهل نفری که من می شناسم بخواهید یکی را بدانید که اسماً می شناسید ولی برای شناخت حقیقی کافیست روشنفکری به خرج دهید و آثار شاگرد بزرگ ترین فیلسوف زمان علامه طباطبایی یعنی فیلسوف علامه مطهری را مطالعه کنید. در حالیکه اولین روشنفکران ایران یا با دربار رابطه دارند یا دلال قراردادهای استعماری هستند(میرزا ملکم خان) و بعضی به جز احیانا سخنرانی هیچ اقدام عملی و مفیدی به حال جامعه ی خویش نکردند.

از یک کارشناس شنیدم که تا به حال دو فرهنگ خارجی بر جامعه­ی ما تاثیر گذاشته یکی اسلام به خاطر کامل تر بودن از فرهنگ قبلی ما و دیگری فرهنگ غربی به خاطر دیدن پیشرفت مادی آن (که آن هم از تمدن اسلامی به ارث برده بود) و گر نه از لحاظ فرهنگی و جهان بینی خیلی عقب افتاده است به خاطر همین روشنفکران چندی پس از پشت کردن به اسلام دوباره به آن رو آوردند. و از لحاظ تاریخی می­توان گفت آشنایی با قدرت و تمدن جدید بعد از حمله روسیه به ایران و دیدن تشکیلات نظامی آن­ها شروع شد که احساس ترس و وحشت و احساس عقب ماندگی را باعث شد در نتیجه شاهان که شروع به باج دادن به آن ها برای بقای خود شدند و مردم چند دسته­ شدند با نظرات متفاوت. یک عده با متحیر شدن از تمدن جدید و پیشرفت های حاصل از آن و نگاهی به وضع درون کشور که بعد از این همه جنگ و عوض شدن دوران ها اثری از تمدن اسلامی باقی نمانده بود در نتیجه مذهب و دین را نشانه رفتند و به آن پشت کردند و مجذوب تمدن بیگانه شدند و روشنفکر نامیده شدند. ولی این نظرات به نظر من به دلیل تحلیل جامع نداشتن از موضوع عقب ماندگی جامعه و حکومت است چون تا سر بر آورده فقط زندگی چند ساله ی خود را دیده و به تحولات تاریخی توجهی نکرده نفهمیده بوده که هنوز  مذهبش تقریبا200سال بیشتر نیست که به قدرتی رسید که بتواند از تقیه درآید و مذهبش را مذهب رسمی کشور کند (دوران صفویه) و نمی داند که هنوز بسیاری مردم نمی دانند آداب مسلمانی چیست و در آن زمان هم عالمان دینی چون شیخ بهایی بودند که بدون خواندن علم امروزه ما مناره ای می سازد که وقتی کسی آن را تکان می دهد کل ساختمان بدون اینکه فروبپاشد می جنبد یا طب اسلامی ای داشته باشیم که بسیاری از بیماری هایی که الان درمان نمی شود به راحتی درمان می کند بنابراین به نظر من هنوز که هنوز است تمدن غرب به پای تمدن اسلامی با این همه داد و فریادش نرسیده و اگر همه بیدار شویم می توانیم خود را بازیابیم همچنان که در عین خواب بودن بعضی به جاهایی رسیدیم طب سنتی را احیا و مطرح کردیم در فناوری های غربی به پیشرفت چشمگیری رسیدیم وقت آن است که با احیای فرهنگ اسلامی در همه ی شئونات زندگیمان تمدن اسلامی را جامع تر و کامل تر احیا کنیم تمدن اولیه ی اسلامی جدا از مردم بود کاری به سیاست نداشت مذهبش کامل نبود این بار باید تمدن کامل اسلامی در همه­ی شئونات مردم وارد کرد تازه این مقدمه است...

از بررسی نظرات روشنفکران که بگذریم به مواضع روحانیون می رسیم که با توجه به دید وسیع ناشی از مطالعات مذهبی شان به زیر استعمار نرفتن مردم (قضیه ی تحریم تنباکو) کم نیاوردن و متحیر نشدن از پیشرفت مادی غرب و تلاش برای حفظ استقلال مسلمانان در همه زمینه ها را گوشزد می کردند. در این بین بعضی مذهبیون به مبارزه ی سیاسی علیه نظام غیر مستقل و ذلیل در برابر غرب دست زد و گروهی به دفاع فرهنگی پرداختند با افزایش تجربیات و گذشت زمان روشنفکرها (شاید با پاسخ های علما و رفتن به غرب دیدند بدون مذهب اسلام به پوچی می رسند هویت خود را گم می کنند پیشرفت بی معنا می شود) یا هر دلیلی به اسلام نزدیک تر شدند و نظرات خود را با نظرات علمای دین و احادیث و قرآن مقایسه می کردند و یکی را رد و یکی را می پذیرفتند یا نظر خود را نظر اسلام می دانستند که تا الان هم ادامه دارد. اما آن دو گروه مدافعان فرهنگی و مبارزان سیاسی تعدیل شدند و با هم جمع شدند و با روشنفکران تعدیل شده بیداری مردم نتیجه شد سپس انقلاب اسلامی شروع شد و این انقلاب و دگرگونی باید یک یک عرصه های زندگی مردم را در بربگیرد اول ساختار نظم دهنده به مسایل مربوط به مردم و رابطه­ی با جوامع دیگر با اصل استقلال و بعدها مسایل خردتر از قبیل علم و اقتصاد و فرهنگ و... که الان هم مذهبیون به پیشرفت در این زمینه ها و تشکیل تمدن اسلامی فکر می کند ولی قشر روشنفکر نه تنها پیشرفتی نکرده بلکه به دلیل جوان­تر شدن این قشر و کمی مطالعه و تجربه و غرب زدگی و پیروی هوس ها وافراط و تفریط به جای اولش برگشته و هر چند نمی گویند اسلام را نمی خواهیم ولی می گویند این دستورات و مسایل مربوط به اسلام نیست و هر چند اسلام خوب است ولی ما دیگر اسلامی نداریم وباید راه خود را برویم تا به غرب برسیم یا می گویند که اسلام فقط برای زندگی فردی و شخصی است و ربطی به سیاست و اقتصاد و علوم و جامعه ندارد.

به هرحال سیر روشنفکری در ایران مقداری رشد کرد و مرتب رابطه اش با فرهنگ اصیل بومی بهتر شد تا آنجا که بعضی به درس دادن اسلام شناسی مشغول شدند ولی در این اواخر دوباره شاهد ارتجاع  عده ای به منزل اول بودیم و دوباره روح ضدیت یا بی اعتنایی با دین به جوانان القا و الهام شده است. در این شرایط روشنفکران باید از این که شعار عده ای را متعصبانه تکرار کنند خود به تحقیق عالی بپردازند. نباید اسم روشنفکری را به صرف داشتن نظری خاص به کسی داد، روشنفکر آن است که با مطالعه ی عمیق در موردی به نظری رسیده است. البته از اختلاف نظر افراد در مورد حقایق نیز می توان فهمید که حجاب هایی برای بعضی فکر ها وجود دارد که به نظر من به خاطر انکار حقایق قبلی که فهمیده بود پدید می آید و قرآن و اسلام در این زمینه مطالبی دارد که تحقیقش به عهده­ی خود روشنفکران.

در آخر باید گفت که چیزی که روشنفکری را در جامعه ای به نتیجه ای می رساند تبادل فکر مستمر و همکاری و همدلی و به نتیجه ای مشخص رسیدن موضوع است تا باعث پویایی و پیشرفت جامعه شود ولی اگر هر کسی بیاید حرف خود را بزند و برود نتیجه ای جز سکون و نفرت و تفرقه نخواهد داشت. والسلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۲ ، ۲۱:۲۶
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام