عشق

درد چیست؟

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۰۸ ق.ظ

درد

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۰۸
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

من به آغوش پر از مهر شما محتاجم

پنجشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۰۲ ق.ظ

آغوش

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۶:۰۲
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

روابط ایمانی در جامعه اسلامی

چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۱ ق.ظ

روابط ایمانی بین مومنین در جامعه ی اسلامی در احادیث چگونه ترسیم شده است؟ چه ویژگی هایی دارد؟ روابط ایمانی با مومنین برای انسان چه برکاتی می تواند داشته باشد؟ چگونه همدلی بین مومنین به وجود می آید؟

 

ایجاد آرامش روحی و قلبی

حضرت صادق علیه السلام می‌فرمایند: "مؤمن از طریق مؤمن در آرامش قرار می‌گیرد، مانند تشنه که با آب گوارا به آرامش می‌رسد. " (بحار الأنوار، ج ‏64 ، ص 165.)

مؤمن برای برادر مؤمن خود دریچه‌ی سیر به سوی عالم غیب و ملکوت است، لذا با جمال خود، برادر خود را به سوی آرامشِ عالم معنا دعوت می‌کند. ارتباط مؤمن با مؤمن، انسان را متوجه جنبه‌ی ملکوتی برادر مؤمن خود می‌کند. بنابراین یکی از ویژگی های ارتباط اجتماعی بین مومنین ایجاد آرامش است.

 

تغذیه باطنی و لذت و کیف معنوی

رسول خدا می‌فرمایند:

شعیب از حبّ خداى عزّوجلّ آن‌قدر گریست تا نابینا شد، پس حقّ تعالى بینایى را به او برگرداند سپس آن قدر گریست تا بینایى خود را از دست داد، باز خداوند چشمانش را به او بازگرداند، پس از آن باز آن قدر گریست تا نابینا گردید، این بار نیز خداى عزّوجلّ بینایى را به وى برگرداند، پس چون بار چهارم شد حقّ تعالى به او وَحى نمود و فرمود: اى شعیب تا کى این طور مى‏کنى، اگر از خوف جهنّم گریه مى‏کنى، تو را از آن آزاد و رها کردم و اگر به جهت شوق به بهشت گریه مى‏کنى، بهشت را برایت مباح نمودم.

شعیب عرض کرد: پروردگارا، تو مى‏دانى که نه از خوف جهنّم مى‏گریم و نه به خاطر شوق بهشت اشک مى‏ریزم بلکه حبّ و شوق تو قلبم را فراگرفته به طورى که صبر نمى‏توانم نمود تا تو را ببینم.

خداوند به او وحى نمود و فرمود: حال که چنین است کلیم و هم سخنم موسى‌بن‌عمران را به زودى خادم تو قرار مى‏دهم. (علل الشرائع، ج‏1، ص 57.)

از روایت فوق معلوم می‌شود برای ورود به عالم ملکوت و اُنس با خدا، خداوند مصاحبت حضرت موسی را به حضرت شعیب می‌دهد، جان انسان با چنین ملاقاتی از جنبه‌ی باطنی خود تغذیه می‌کند. زیرا از طریق اُنس با اولیاء الهی یک نحوه اتحاد با جنبه‌ی باطنی آن‌ها برای ما پدید می‌آید و در صفای آن‌ها مستقر می‌شویم. به همین جهت فرموده‌اند در محضر عالمان حاضرشدن برکات بیشتری دارد تا صرفاً به مطالعه‌ی آثار نوشتاری آن‌ها اکتفا کنیم.

 

موانع بهره مندی معنوی از روابط مومنین

امامان معصوم که صاحب اصلی دل‌اند و می‌‌دانند چگونه انسان‌ها می‌توانند دل را در صحنه بیاورند و به تماشای عالم معنویت بنشینند، راه عبور از موانع را گوشزد می‌کنند. راوی به حضرت امام صادق علیه السلام عرض می‌کند: قربانت گردم! از یکى از برادرانم خبر ارتکاب عمل بدی به من می‌رسد، از خودش مى‏پرسم انکار می‌کند، با این‌که افراد موثقى آن را به من خبر دادند. راوی می‌گوید؛ حضرت به من فرمودند: اى محمد! گواهی گوش و چشمت را هم نسبت به برادرت دروغ شمار و اگر پنجاه عادل هم گواهى دهند و خودش بر خلاف آن‌ها گفت؛ او را باور دار و همه را تکذیب کن. و چیزى در باره او فاش مکن که زشتش کنى و آبرویش را ببرى و از آنان باشى که خدای عزّ و جلّ در باره‏شان فرموده: «هرکه دوست دارد زشتى درباره مؤمنان فاش شود برای او در دنیا و آخرت عذابی دردناک است».‏ (بحار الأنوار، ج‏72 ، ص 255)

انسان با رعایت دستورالعمل فوق از هلاکتِ دنبال‌کردن عیوب مؤمنین رها می‌شود و راه ارتباط با عالم ملکوت را بر خود می‌گشاید.

چنانچه ملاحظه می‌فرمائید حضرت می‌خواهند ذهن و فکر ما مشغول موضوعات وَهمی نشود تا نسبت به برادران ایمانی خود کدورت پیدا نکنیم وگرنه نمی‌توانیم از ملاقات آن‌ها بهره‌ی لازم را ببریم و درنتیجه امکان سیر به سوی عالم معنا از ما گرفته می‌شود.

یکی دیگر از برکاتی که توجه به روایات فوق می تواند داشته باشد این است که انسان در نوع رابطه برقرار کردن با دیگران به بهترین شکل عمل می کند و بسیاری از مشکلاتی که در کارهای جمعی و یا تشکیلاتی پیش می آید با این نوع نگاه حل می شود. در واقع وجود ایمان و عشق به خدا و معصومین در مومنین موجب همدلی و هم افزایی آنان با هم می شود؛ و با این نوع همدلی نه تنها بسیاری از حقوق اجتماعی که در روابط متقابل اجتماعی در جوامع دیگر رعایت نمی شود به شیرین ترین شکل در جامعه اسلامی حل می شود بلکه روابطی سازنده نیز به وجود می آورد.

البته شاید بتوان راهکارهای دیگری برای رعایت حقوق اجتماعی در جامعه ارائه داد ولی هیچ کدام به شیرینی این نیست که انسان با دیدگاه درستی که از احادیث فوق پیدا می کند حقوق افراد را رعایت کند. مثلا می توان قوانین محکمی را درباره ی رعایت حقوق اجتماعی وضع کرد و مجازاتهایی را برای آن در نظر گرفت ولی عملی که از ترس قوانین شکل بگیرد کجا و عملی که از عشق و ایمان سر بزند کجا؟ غالبا کسانی که از ترس قوانین بشری که مجازات دنیوی سریعی دارد منظم و قانون مدار بشوند اگر روزی قانون قدرت خود را از دست بدهد و یا بتوانند بر قانون بشری غلبه یابند دیگر به کسی رحم نخواهند کرد(نمونه اش را در غرب و آمریکا می بینیم که برای مردم مظلوم قانونی نمی شناسند و به راحتی جنگ افروزی می کنند) و از طرفی دیگر قرب و اجر اخروی هم که ناشی از تعالی روحی افراد هست به واسطه ی این طور قانون مداری نصیبشان نمی شود.

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست/ عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۱
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

دلنوشته ی 1

پنجشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۴، ۰۸:۰۸ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و احشرنا معهم

بعد از سالها وبلاگ داری تازه میخوام اولین دلنوشته ی خودمو تو وبلاگم بنویسم...

فعلا از این کار دو هدف دارم: یکی اینکه این یافته های نورانی جای نسبتا مطمئنی ثبت شود تا اگر روزی در تاریکی های روزمرگی و غفلت گرفتار شدم سری به مشعلهایی که روشن کردم بزنم و یادم آید نورها...

دوم اینکه شاید این مشعل ها چراغ راه کسی شود و مسیر زندگی خود را پیدا کند ان شالله ان یهتدی بنوره...

اما نکته ای که میخوام به خودم و دیگران متذکر بشم نکاتی بود که از عین القضات همدانی راجع به عشق خوندم...

اولا که میگه دریغا که عشق فرض راه است همه کس را! من اینطور برداشت کردم که یعنی عاشق بودن فرض مساله ی سلوک است یعنی زمینه ی حرکت ما عشق است پس عشق اولین مرحله ی سلوک انسان در این سیاره ی خاکی است و بدون این زمینه جایی برای حرکت نیست...

دوم چه زیبا گفته واقعا: سودای عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد و دیوانگی عشق بر همه عقل ها فزون آید. هر که عشقی ندارد مجنون و بی حاصل است. هر که عاشق نیست خودبین و پرکین باشد و خودرأی بُوَد؛ عاشقی بی خودی و بی راهی باشد. دریغا همه جهانیان کاشکی عاشق بودند تا همه زنده و با درد بودَند!

سوما: بدایت (آغاز) عشق به کمال ، عاشق را آن باشد که معشوق را فراموش کند که عاشق را حساب با عشق است.

به احتمال زیاد یا منظور او عشق زمینی بوده و منظور او این بوده که در بند ظاهر معشوق نمان هرچند عشق یعنی میل به پیچیده شدن تمام ابعاد عاشق دور معشوق و یک بعد انسان جسم است ولی کمال جسم در دنیا به پایان می رسد پس ارزش چندانی ندارد بلکه باید به فکر کمالات و جمالات روح بود. زیبایی های حقیقی صفات و حالات و رفتارهای معشوق اند باید آنها را دوست داشته باشیم و این نمونه ی عینی می تواند زیبایی های آن حالات و صفات را به ما نشان دهد و ما را عاشق آنها کند. در واقع ما عاشق زیباییهای حالات و صفات شدیم و به این خاطر به معشوق هم عشق می ورزیم وشاید این دلیل توصیه ی خدا به مودت و محبت و عشق به ائمه ی معصومین است....

چهارما : هر چند که قاضی عشق الهی را برترین نوع عشق میداند اما به جد معتقد است که برای رسیدن به ذات حق و یکی شدن با وی باید عشق زمینی را تجربه کرد وی عشق مجرد به پروردگار را عشق صغیر میخواند اما عشق زمینی یا میانه نیز در دیدگاه وی وسیله است.چنان که خود میگوید:(از بهر آنکه تا عاشق روز به روز دیده وی پخته گردد تا طاقت بار کشیدن لقا الله آرد)...

یعنی عشق الهی نیازمند ظرفیتی عظیم و قلبی بزرگ است و پله پله باید به او رسید با توصیه هایی که آمد...

خدا ما را در این راه باریک و تاریک هدایت کند و نجات دهد و به سرمنزل مقصود برساند

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۰۸
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

سخنی از "عین‌القضات همدانی" حکیم و عارف قرن ششم،که در تمهید ششم کتاب "تمهیدات" خود به موضوع عشق پرداخته و این چنین گفته است:
 
«هر که عاشق شود و آنگاه عشق پنهان دارد و بر عشق بمیرد شهید باشد! (2) ... دریغا عشق فرض راه است همه کس را.دریغا اگر عشق خالق نداری باری عشق مخلوق مهیا کن تا قدر این کلمات تو را حاصل شود... دریغا چنانچه عشق خالق را در دل احساس نمیکنی عشق و محبوب زمینی را دریاب تا شاید به حقیقت زندگی پی ببری... در عشق قدم نهادن کسی را مسلم شود که با خود نباشد و ترک خود بکند و خود را ایثار عشق کند. عشق آتش است هر جا که باشد جز او رخت دیگری ننهد. هر جا که رسد سوزد و به رنگ خود گرداند... کار طالب آن است که در خود جز عشق طلب نکند. وجود عاشق از عشق است؛ بی عشق چگونه زندگانی کند؟! ... سودای عشق از زیرکی جهان بهتر ارزد و دیوانگی عشق بر همه عقل ها فزون آید. هر که عشقی ندارد مجنون و بی حاصل است. هر که عاشق نیست خودبین و پرکین باشد و خودرأی بُوَد؛ عاشقی بی خودی و بی راهی باشد. دریغا همه جهانیان کاشکی عاشق بودندی تا همه زنده و با درد بودَندی!
بدایت عشق به کمال ، عاشق را آن باشد که معشوق را فراموش کند که عاشق را حساب با عشق است. با معشوق چه حساب دارد؟ مقصود وی عشق است و حیات وی از عشق باشد، و بی عشق او را مرگ باشد. در این حالت وقت باشد که خود را نیز فراموش کند... که از عشق چندان غصه و درد و حسرت بیند که نه در بند وصال باشد و نه غم هجران خورد زیرا که نه از وصال او را شادی آید و نه از فراق او را رنج و غم نماید. همه خود را به عشق داده باشد.»
 
«عین القضات یک تقسیم بندی سه گانه برای انواع عشق قائل است:عشق کبیر.عشق میانه و عشق صغیر.عشق صغیر را عشق انسان میداند به خدا.عشق کبیر را عشق خدا به انسان و عشق میانه را عشق انسانها به یکدیگر.
نکته شایان توجه این است که وی عشق انسانها به یکدیگر یا به قولی عشق زمینی را در مرتبه ای بالاتر از عشق انسان به خدا میداند و با این تقسیم بندی عشق زمینی را مسیری مطمئن تر یرای رسیدن به ذات حق و عشق کبیر میداند.عشق میانه یا عشق زمینی مسیریست که به گفته قاضی انسان را به خدا میرساند و در آن حال انسان جزئی از ذات خدا میشود.
هر چند که قاضی عشق الهی را برترین نوع عشق میداند اما به جد معتقد است که برای رسیدن به ذات حق و یکی شدن با وی باید عشق زمینی را تجربه کرد وی عشق مجرد به پروردگار را عشق صغیر میخواند اما عشق زمینی یا میانه نیز در دیدگاه وی وسیله است.چنان که خود میگوید:(از بهر آنکه تا عاشق روز به روز دیده وی پخته گردد تا طاقت بار کشیدن لقا الله آرد) »(3)
حال اینکه تا چه اندازه می توان این باورهای عین القضات را پذیرفت برایم مشخص نیست اما آنچه که وی گفته است بدون تردید باب جدیدی برای تأمل و اندیشیدن برایم خواهد گشود و امیدوارم بتوانم از حاصل اینگونه تأملات در زندگی آینده خود بهره مند شوم.
3- مطلب قاضی عاشق از وبلاگ کلبه مهدی؛ نوشته شده در مرداد 89

لینک کامل مطلب http://dabirinejad.blogsky.com/tag/%D8%B9%D8%B4%D9%82

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ اسفند ۹۴ ، ۱۷:۵۵
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

انقلاب روح الله

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۱۶ ب.ظ

انقلاب اسلامی ایران، دمیدن روح تازه­ای از توحید در کالبد جامعه­ ی بشری بود. این جمله­ ای است که نه به خاطر شعارزدگی یا سیاست ­زدگی گفته شود بلکه حقیقتا چنین است و این مقاله در پی اثبات این مدعاست.

در ابتدای امر نیاز است تلقی خود را درمورد تاریخ تکامل بشر بازبینی و اصلاح کنیم. تاریخ ­نگاران غربی تاریخ تکامل بشر را بر اساس تکامل ابزارهای انسان برای بهره­ کشی بیشتر از منابع مادی زمین دسته­ بندی کرده­ اند (مثلا عصر حجر، عصر آتش، عصر صنعتی شدن، عصر ارتباطات)؛ به عبارتی دیگر «تاریخ تمدن» آنگونه که غربی­ها نگاشته اند «تاریخ غلبه­ ی انسان­ها بر طبیعت است در جهت تمتعی مسرفانه.» در واقع آنان از حقیقت وجود انسان بر کره ­ی خاکی غفلت کرده­ اند البته از آنان که روح را انکار دارند عجب نیست اگر تاریخ زندگی بشر را منحصر به تاریخ تمدن بنگارند و تاریخ تمدن را نیز از نظرگاه «تکامل تاریخی ابزار» بنگرند و به تبع آن امروز عنوان «بزرگان تاریخ» فقط به کسانی اطلاق شود که راه تصرف مسرفانه و بی محابای انسان را در طبیعت هموار کرده­ اند. نگاهی که تعریف انسان را فقط در خوردن و تمتع بیشتر از دنیا بداند معنای تکامل بشر را نیز تکامل ابزار خوردن و تمتع می ­پندارد و در این تاریخ از انبیا و اسباط ایشان نشانی نیست.

اما حقیقت آن است که حیات انسان در این سیاره ­ی کوچک که سفینه ­ای آسمانی در پهنه­ ی اقیانوس بیکران آسمان­هاست حیات دیگری نیز دارد که «تاریخ باطنی» اوست. تاریخ تمدن تاریخ حیات ظاهری انسان و «تاریخ انبیا» تاریخ حیات باطنی اوست.

اما ظاهربینی بر بشر امروز غلبه یافته است و او را به سراب اندیشی و تنگ نظری کشانده است. و این از ملاک­ ارزش­هایش نیز معلوم است؛ ملاک کشور پیشرفته، توسعه یافته یا عقب مانده در نظر اکثریت چیست؟ جز اینکه تکنولوژی مصرف و تمتع از دنیا و یا اقتصاد سرمایه­ داران را ملاک توسعه یافتگی می­دانیم؟ در این نگاه اگر مردم فقیر و مستضعف هم در زیر چرخ توسعه له شوند اشکالی ندارد چرا که غایت ما اقتصاد معرفی شده است. اگر پذیرفتیم غرب پیش رفته است و ما پس رفته ایم پس کعبه­ ی آمال خود را غرب معرفی کرده ­ایم و اینگونه غایت انقلاب در چیزی معنا می­شود که غربی­ها قبلا به آن دست­ یافته ­اند، اگر این را می خواستیم پس دیگر چه نیازی به انقلاب بود؟ ما که راه آن­ها را قبل از انقلاب بهتر می­ رفتیم.

امروز تشویق یا دعایی که برای مخترعان برق و لامپ می­ کنند که خانه­ ی دنیایشان را چند روزی روشن کرده است برای انبیا و اولیا و احیاگران روح و روشن کننده­ ی خانه­ ی آخرت خود نمی­ کنند. تا قدر انبیا برای بشر امروز شناخته نشود و تا این جهل باقی است قدر حضرت روح الله نیز به طریق اولی ناشناخته می ­ماند. چرا که او نیز از احیاگران حیات باطنی انسان بود و با یادآوری عهد قدسی ما، راه را برای عهد قدسی موعود فراهم آورد؛ انقلاب او انقلاب در ارزش ها بود و به خاطر همین انقلاب اسلامی نام گرفت. انقلابی که در شناخت ارزش­ها از غرب و شرق پیروی نمی­کند و درست و نادرست، زشت و زیبا، باید و نباید را از احیاگران حیات باطنی انسان یعنی پیامبر و معصومین می­ گیرد و این هرچند به لفظ آسان است ولی در عمل با مشکلات فراوانی روبروست. اولا که افراد و نیروهایی که در شان و طراز نظام اسلامی باشند بسیار معدودند همان­طور که در دوران­ معصومین یار راه کم بوده چراکه این راه آسان نیست و اهدافش پست نیست و هرکسی به بلندای آن نمی­رسد؛ دلی پولادین و ایمانی راسخ و بلند می خواهد. آسیبی که در اثر نبودن نیروی شایسته به انقلاب می­خورد کم نیست چه بسا افرادی که مردم کارهایشان را به پای انقلاب و اسلام می­ گذارند چنانچه مرتکب خطا و فساد و دنیاپرستی­ ای بشوند به انقلاب و اسلام خیانت کرده ­اند چرا که موجب آبروریزی و بدگمانی به آرمان هایی به بلندای تاریخ بشر شده­ اند.

دومین مشکلی که سر راه این وظیفه­ ی عظیم قرار دارد مهیا نبودن ساختارها طبق دستور و اهداف اسلام و از طرفی مسلط بودن ساختارهای جهان غرب بر ساختارهای دیگر است به این معنا که ساختارهای فرهنگی،تربیتی،آموزشی،سیاسی،اقتصادی،قضایی و همچنین اصول مدون اجرایی که از نظام ارزشی اسلام در آمده باشد طبیعتا در دسترس یک انقلاب نوظهور نیست و انقلاب ناگزیر به سراغ اصول مدونی خواهد رفت که نظام یکپارچه­ ی جهانی در طول این قرن­ها متناسب با آرمان­ها و جهان­ بینی­ های مادی و هواپرستانه­ ی خود بدان دست یافته است اما این به آن معنا نیست که کسانی بتوانند بگویند پس باید به نظام واحد جهانی تسلیم شد و مشتاقانه به آن دل سپرد و ما را دیگر باره به دام لغزنده­ ی شیطان یعنی سیستم واحد جهانی که همان نظام بسط یافته ­ی سلطه­ ی آمریکا برجهان است، برانند.

با اقتباس از کتاب "آغازی بر یک پایان" اثر سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۱۶
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

نمی از اسرار اشک

چهارشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۱۰ ب.ظ


در روی زمین اشک لازم و ملزوم عشق است. کسی که عاشق می شود اگر در عشقش صادق باشد برای معشوق اشک خواهد ریخت. اشک نشان دهندۀ اخلاص و صفا و یک رنگی در عشق است و عاشقی که اشک نریزد به احتمال زیاد خودخواه و منافق و دورو و دروغ گوست و در عشق خود صادق نیست. چون عشق با لطافت قلب، رقت قلب، خشوع، دل شکستگی و از خودگذشتگی و بی قراری همراه است و همه ی اینها هم با اشک همراه است و نمود ظاهری اینها با اشک و گریه ظاهر میشود. وقتی عشق آمد و دل از خود رها شد و قلب لطافت پیدا کرد عاشق از شوق دیدن معشوق اشکِ شوق در چشمانش حدقه می زند؛ از فراق و دوری او اشکِ هجران جاری می کند؛ از جسارتی که کسی به معشوقش بکند اشکِ غیرت می ریزد؛ گاهی به خاطرِ ترسِ از دست دادن معشوق یا افتادن از چشم او، گاهی از عظمت او، گاهی به خاطر لطف و کرم و بزرگواری او اشکِ خوف و خشوع و شوق می­ریزد. حتی در به اصطلاح عشق های محدود و زودگذر زمینی هم این قضیه جاری است. چه برسد به اینکه عشق از جنس آسمانی اش باشد.

عشق واقعی و نامحدود، عشق به خدای لطیف و رحیم و کریم و اولیای اوست و عشقی که در این راستا شکل نگیرد اساسا عشق نیست. برای دستیابی به مراتب بالای عشق و صفا و لطافت باطن، اشک باید به مراتب عالی برسد یعنی اولا اشک با خالص ترین نیت ها باشد و با خلوص و بدون ناخالصی و ریا و... جاری شود و دوما برای باصفاترین عاشق و برای بهترین صحنه ­ی عاشقی بریزد که همه ­ی این­ها با اشکی با معرفت برای سالار شهیدان در صحنه ­ی کربلا اتفاق می ­افتد. این اشک تاثیرگذارترین، خالص­ترین، باصفاترین و جلادهنده ­ترین اشک برای دل آدمی است و در نتیجه خیلی هم زود انسان را به مقصد اعلی می رساند. یعنی انسان را سوار بر کشتی جاری بر اشک ها می کند و به ساحل نجات می رساند چراکه اشک و عشق، عاشق را شبیه و نزدیک معشوق می­کند و نورانیت ولی خدا را به پیرو و شیعۀ او در همۀ ابعاد انسانی منتقل می کند تا جایی ­که حتی در بعد ظاهری، نورانیت صورت و زیبایی و دل­آرامیِ چهره را نیز شامل می­شود.

حافظ ز دیده، دانۀ اشکی همی فشان

باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۱۰
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

تفاوت توسعه ی غربی با پیشرفت اسلامی

چهارشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۳، ۰۹:۳۶ ب.ظ

معمولا وقتی می خواهیم در مورد توسعه به مفهوم غربی آن بحث کنیم و تفاوت آرمان شهر تمدن اسلامی با آرمان شهر تمدن غربی را بشناسانیم، یک عده فکر می کنند می خواهیم بگوییم که شما باید در فقر و فلاکت باشید یا توسعه ی اقتصادی چیز خوبی نیست. بلکه بحث ما بر سر این است که توسعه ی اقتصادی آرمان و هدف تمدن سازی نباید باشد و از مهمترین تفاوت های انسان در دو دیدگاه غربی با اسلامی در این است که انسان کافر عاشق پول و راحت طلبی و لذت مادی است و انسان مسلمان عاشق خدا ( لازم به ذکر است که از ملزومات ایمان، عشق به خداست و تا عشق خدا در قلب نباشد ایمان در قلب وارد نشده است) و طالب لذتی مافوق تصور مادی گرایان یعنی لذت وصال به بهترین محبوب عالمیان است. در این مقاله می خواهیم تفاوت این دو نوع نگاه را به گونه ای بررسی کنیم تا بتوانیم عاقلانه و واقع بینانه در مورد تمدن غرب دید داشته باشیم و نمایی از تمدن اسلامی که می خواهیم و وظیفه داریم به آن برسیم نشان دهیم. و بگوییم کسانی که آرمان شهر خود را کشورهای غربی میدانند در واقع با چه نگاهی به انسان و روابط بین آنها، خدا و جهان موافقند و با چه دیدگاهی مخالفت کرده اند.

اگر از عاشقی (چه بی سواد! چه باسواد!) بپرسند بین دو شهر یکی با اقتصادی توسعه یافته و دیگری با اقتصادی توسعه نیافته کدام را انتخاب میکنی؟ میگوید سوالت کامل نیست. معیار من از خوب و بد وصال معشوق است و تو اصلا این گزینه را در نظر نگرفتی. معشوق من در کدام شهر بهتر جلوه دارد، با کدام راحت تر میشود به معشوق رسید. توسعه یافتگی به شرطی و با مختصاتی خوب و مطلوب است که به معشوق منتهی شود و موانع را از سر راه او بردارد، نه به خاطر عیش و نوش بیشتر یا رفاه مادی بیشتر.

نگاه اسلامی در عرصه ی عمل و کارکرد هم با نگاه تمدن غرب تفاوتهای بسیاری دارد. انسانی که در تمدن غرب با هدف رفاه مادی بیشتر در نظام کارخانه ای کار میکند برده ای بیش نیست چرا که او ناچار است بدون انگیزه های درونی و فقط برای زنده ماندن کار بدنی مشخصی را تمام عمر صبح تا شب تکرار کند. و این نظام را مقایسه کنید با نظامی که کار در آن عبادت محسوب می شود و هدفِ از بین بردن فقر، عدالت اجتماعی است نه توسعه و به جای اینکه فرد، برده و بنده ی معاش باشد؛ کار خدمت به خلق برای رضای خدا و همچون وسیله ای باشد که استعدادهای وجود انسان را در طول زندگی اش به فعلیت برساند آنگاه کار و زندگی یک انسان مومن آن چنان در هم می آمیزد که انفکاکشان از یکدیگر ممکن نیست.

از دیگر نتایج نگاه غرب به مقوله ی توسعه این است که هر چیزی که کمتر مانعی بر سر راه پول و رفاه و توسعه ی مادی باشد باید از سر راه برداشته شود از جمله نابودی نهادی به نام کانون خانواده (چه آنکه همین مشکل بسیار بزرگ، تمدن غرب را به نابودی بکشاند)، از بین رفتن روابط عاطفی فی مابین انسانها و محور قرار گرفتن منافع شخصی در ارتباط بین انسانها، مخالفت با آداب و رسوم فرهنگ های مختلف و ....

 محتوای توسعه ی غربی  فقط پیشرفت اقتصادی و علمی نیست بلکه الزامات و پیامدهای فرهنگی و سیاسی بسیاری دارد. مثلا وقتی فقط پیشرفت تکنولوژی در نگاهی مهم و اصل باشد تاریخ را هم با همین دید می بیند و مورد تحلیل قرار می دهد و دوره های تاریخی را بر اساس تکامل ابزار (عصر سنگ و عصر آهن و...) نام می برد و در مورد ملتها، آنها را بر مبنای توسعه یافتگی درجه بندی می کند. حال این سوال مطرح است که آیا اصالت بر توسعه ی مادی و تکامل ابزار است یا رشد مردم؟ نظر اسلام در مورد ارزش ها چیست؟

یکی دیگر از معیارهای مهم پیشرفت اسلامی و انسانی کشور استقلال است. کشوری که خواهان پیشرفتی عزتمند باشد نباید وابسته و ذلیل کشورهای دارای قدرت سیاسی، نظامی و اقتصادی بشود بر خلاف نگاه غیر دینی که به هر کاری دست می زند تا ثروت و قدرت بیشتر به دست آورد و در نهایت اگر هم با انجام همه ی فرامین فرهنگی سیاسی اقتصادی آنها به جایی برسد تازه می شود جزئی از نظامی که آنها طراحی کردند و افزایش قدرت او افزایش قدرت آنهاست و در نتیجه هیچ وقت به قدرت آنها نخواهد رسید و از زیر سلطه ی آنها نمیتواند بیرون رود. این پیشرفت نیست و ارزشی ندارد. مثلا جهانی شدن و باز شدن دربهای بازار جهانی از طریق بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و سازمان تجارت جهانی و امثال اینها به معنای تبدیل شدن به یک پیچ و مهره ای در ماشین سرمایه داری غرب است و موجب هضم شدن در سیستم استکباری آمریکا می شود در نتیجه قدرت تصمیم گیری در سیاستهای اقتصادی و معضلات بین المللی را از بین می برد.

خلاصه اینکه مفهوم تکامل و تعالی و رشد در اسلام و قرآن اصالتا ناظر به ابعاد روحانی و معنوی وجود بشر است و اقتصاد و سیاست در خدمت رشد فرهنگی و روحانی مردم و هموار کردن راه برای ورود به وادی انسانیت است در حالیکه در تمدن غرب، فرهنگ در خدمت توسعه و اقتصاد است مثلا حتی اگر ملت خود را طوری تربیت میکنند که بهینه مصرف کنند یا اگر اخلاقیاتی را رواج می دهند با هدف افزایش بازدهی مادی و تکامل زندگی حیوانی است و این صفات را برای دیگر ملتها ناشی از فقرشان اظهار میکنند و آنها را مصرف گرا می خواهند. پس نباید دچار ساده دلی شد که اگر آنها بعضی احکام اسلام را بهتر از ما عمل می کنند پس مسلمانتر یا جلوتر از ما هستند چرا که برای بهره برداری بیشتر از دنیا انجام میدهند. این محیط است که باعث عدم اعتدال روانی و فساد جنسی و اخلاقی و نابودی احساسات و عواطف می شود و منجر می شود به جنگی دائمی با کسانی که آن گونه تفکرات و دیدگاه ها را نسبت به آرمانهای بشری نمی پذیرند و در نتیجه با ساختن ساختارهایی در جهان می خواهند همه ی ملتها با معیارهای نادرست آنان پیش بروند. و باید دانست که هر جامعه ای به میزانی که غرب زده باشد و غرب را مقصد خود بداند و مثل آن توسعه پیدا کند این معضلات هم در آن جامعه بیشتر می شود.

غایت توسعه ی اقتصادی به شیوه ی غربی تمتع هرچه بیشتر از لذایذ دنیایی است حال آنکه در اسلام این تمتع با حیوانیت بشر ملازمه دارد نه با ابعاد انسانی وجود او آیاتی چون " این کافران را به خورد و خواب و لذات حیوانی واگذار تا آمال دنیوی آنان را غافل گرداند تا نتیجه ی آن را به زودی بیابند"(حجر/3) و " آنان که به راه کفر شتافتند به تمتع و شهوت رانی و شکم پرستی مانند حیوانات پرداختند." (محمد/12) به همین واقعیت اشاره دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۶
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام
استاد میرباقری: یکی از بهترین راه های مهار خیال، گریه بر سید الشهدا علیه‏ السلام است/ حجت ‏الاسلام قاسمیان: مطابق نصّ قرآن کریم جریان کفر معنای پیمان و قرارداد را نمی‏فهمد و متناوب زیر قول‏هایش می‏زند

گروه معارف رجانیوز: تأکید بر حضور علما و فضلا در منابر موعظه و تذکر مخصوصاً در ایام سوگواری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین و یاران باوفای ایشان امری ضروری می‏نماید که نبود آن خلأیی بزرگ در برپایی و بزرگداشت شعائر و معارف اسلامی محسوب می‏شود. این درست که حزن و غم جزء جدا ناشدنی هر عزاداری است و البته اشک در رثا و عزای آل الله و علی‏الخصوص اباعبدالله الحسین علیه‏السلام که "قتیل العبرة" است سبب تقرب به خداوند سبحان می‏باشد اما تکیه یک‏جانبه بر اشک ممکن است راه اغراق در مسائل را باز کند که اگر معارف قیام عاشورا بیشتر بیان شود و "شور" و "شعور" شانه به شانه هم حرکت کنند عزاداری‌ها پربار‌تر و مفید‌تر برقرار می‏شود.

در ضرورت این مبحث همین بس که مقام معظم رهبری فرمودند: "روحانیون‌ باید با استفاده‌ از منابر و مساجد، سؤالات‌ موجود در ذهن‌ مردم‌ را بیابند و با دادن‌ پاسخ‌ مستدل‌ و منطقی‌ به‌ آنها خلأ ذهنی‌ زنان‌ و مردان‌ و بویژه‌ جوانان‌ را پر کنند، زیرا اگر غفلت‌ شود این‌ خلا را دشمنان‌ اسلام‌ آنگونه‌ که‌ خود می‌خواهند پر خواهند کرد."

اما رجانیوز به همین مناسبت قصد دارد تا هر روز گزیده‏ای از منابر پرمغز و پرمحتوای تنی چند از همین علما و فضلای ارجمند را در مراسم‏های مختلف عزاداری اباعبدالله الحسین علیه‏السلام در محرم الحرام سال جاری با یک شب تأخیر منتشر نماید. باشد که مورد عنایت حضرتش قرار گیرد.

***

مراسم دومین شب عزاداری حضرت سیدالشهداء علیه‏السلام در دهه اول محرم‏الحرام در مدرسه فیضیه قم با حضور جمع کثیری از روحانیون و ارادتمندان خاندان عصمت و طهارت علیهم‏السلام برگزار گردید. در این مراسم که همه ساله در مدرسه فیضیه برگزار می گردد آیت الله میرباقری؛ رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم به ایراد سخنرانی پرداخت. وی در دومین شب عزاداری هیات ثارالله قم به بیان نصرت‏های حضرت سیدالشهدا علیه‏السلام در حادثه عاشورا و خصوصیات اشک بر اباعبدالله الحسین پرداخت و یکی از بهترین راه های مهار خیال را گریه بر سیدالشهدا برشمرد. در ادامه گزارش اجمالی سخنان آیت‏الله میرباقری تقدیم می‏گردد:

نصرت‏های سیدالشهداء علیه السلام در حادثه عاشورا

بحث ما درباره نصرت‏هایی بود که خداوند متعال نسبت به سید الشهداء علیه السلام عنایت کردند و نتیجه این نصرت پیروزی سیدالشهداء علیه‏السلام است عرض کردیم سخن در مورد آن چه که وجودی مقدس حضرت که فارغ بر همه عوالم است نیست، همین موجودی که در عالم زندگی می‏کند و لباس بشر پوشیده است در هیچ یک از مقاصد خودش شکست از دشمن نخورده است؛ چون می دانید شکست و پیروزی را وقتی می خواهیم تعریف کنیم حالا من خوشم نمی‏آید این اصطلاحات را بالای منبر بگویم به اصطلاح امروزی‏ها، در یک پارادایمی ما شکست و پیروزی را تفسیر می‏کنیم در یک چارچوب معرفتی شکست و پیروزی را تعریف می‏کنیم. این که می‏گوید فلان کس شکست خورد یا پیروز شد فلان جبهه پیروز یا شکست خورد، براساس یک تحلیل و تعریف‏هایی است که ما پیروزی و شکست را تعریف می‏کنیم. حقیقت این است که اگر ما از منظر امام حسین علیه السلام به این صحنه‏ی عظیم عاشورا نگاه کنیم تمام چهره‏های این صحنه پیروزی سید الشهداء علیه‏السلام است.

رضایت خداوند از امام حسین علیه السلام، حقیقی‏ترین چهره پیروزی حضرت 

اولین جلوه‏ی پیروزی سیدالشهداء علیه‏السلام همین است که حضرت در مقام یک عبد وافی که می‏خواسته به خدای متعال وفا کند و پای عهد بندگی و شفاعتش بایستد به این عنوان صد در صد در صحنه پیروز بودند و هر چه کوره بلا در عاشورا سخت‏تر شد و هر چه شیطان تلاشش را بیشتر کرد و شعله‏ی شیطنت خودش را در عاشورا بیشتر کرد حضرت بر استقامت و وفا و رضایشان نسبت به الله افزود، این نکته اول که عرض کردیم که حضرت پیروزیشان را خداوند متعال وقتی می خواهد در قرآن تحلیل کند می‏فرماید: «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه المرضیه» شما از پروردگارتان راضی هستید پروردگارتان از شما هم راضی است به این مرضیه خیلی عجیب است حالا بنده از خدا راضی باشد مهم است ولی مهمتر این است که خدا از بنده ای راضی باشد هیچ ضعفی در کار شما نباشد «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» این یک چهره‏ی پیروزی سیدالشهداء علیه‏السلام است که حقیقی‏ترین چهره پیروزی همین است و اصلی‏ترین نصرتی که خداوند متعال نسبت به سیدالشهداء فرموده است نصرت در این فتح بزرگ است و همه‏ی فتوحات دیگری که شما در کربلا می بینید اثر این فتح عظیم است حضرت وقتی در بندگی خودش با خدای متعال سنگ تمام گذاشت بقیه درها گشوده شد. 

و لذا به ابراهیم خلیل گفته می‏شود که اگر می‏خواهی صحنه فداکاری را ببینی گودی قتلگاه را ببینی فداکاری آن است نه قربانی کردن اسماعیل، آن هم امتحان عظیم و مهم است. 

پس این نکته اول که سید الشهداء در این میدان قطعاً پیروز هستند و هیچ کس و هیچ عارف و سالکی هیچ کسی که از این منظر به عاشورا نگاه کند که یک عبدی با خدای متعال پیمان بلا بسته است و حاصل این بلا، قرب و ضیافت و شفاعت است در این پیمان سید الشهداء صد در صد پیروز است  و یک طرف هم شیطان تمام قوایش را تجهیز کرده و فتنه به پا کرده و غوغا کرده و فضا را سعی کرده تیره کند ولی به هیچ وجه هیچ بهره ای از این همه تلاش نبرد، این همان جایی است که شیطان صد در صد شکست خودش رامی بیند و می فهمد که کار تمام شده است ولو دیگران نفهمد، او خودش می فهمد که پشتش به زمین مالیده شده است و کار تمام شده است. 

جلوه‏ی شفاعت سیدالشهداء علیه السلام پیروزی دیگر ایشان در حادثه عاشورا

اما جلوه‏ی دیگر پیروزی سید الشهداء علیه‏السلام در صحنه عاشورا، جلوه‏ی شفاعت ایشان است حضرت این بلای عظیم را تحمیل کردند «لیستنقذ  عبادک من الجهاله و حیره الضّلاله» برای این که این فضای مبهم و تاریک را روشن کند این فتنه‏ها را مهار و کنترل کند منکر را حذف کند معروف را احیاء کند این بوده است دیگر، آیا حضرت در این حضرت میدان موفق شدند یا نشدند، یعنی حضرت توانستند کاری بکند که به شفاعت راهیان راه خدا، به مقصد برسند و شیطان نتواند سد راه آنها بشود. از یک طرف شیطان قسم خورده «ثم الآتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمالهم» از همه طرف من آنها را محاصره می‏کنم و نمی‏گذارم در راه معرفت و محبت و عبودیت حرکت کنند؛ نمی‏گذارم قدم به وادی ولایت بگذارند که صراط مستقیم آنها را از ولایت اولیای تو و ولایت نبی اکرم و اهل بیت و ولایت معصومین بیرون کنم.

گشوده شدن باب ولایت و بسته شدن باب شیطان توسط نبی اکرم (صلوات الله علیه و آله) 

بیرون وادی ولایت ضلال است «ماذا بعد الحق الا الضلال» من اینها را از این وادی بیرون می‏کنم.  از یک طرف شیطان کمر بسته است که راه را بر آنهایی که اهل وفا بودند و دست زده بودند به دامن نبی اکرم و قبول کرده بودند ولایت را، قسم خورده که من در این دنیا راه بر آنها می‏بندم. در این دنیا که با هم همنشین هستیم، نمی‏گذارم در صراط مستقیم حرکت کنند و نبی اکرم هم قبول کردند که یک بلایی را تحمل کنند که باب شیطان بسته شود باب ولایت گشوده شود دست شیطان را ببندند آیا سیدالشهداء در این جبهه کار که می خواست دست عالم را بگیرد و عالمیان را  سالک کند و مقرب کند در این چهرة کار حضرت موفق بود  یا نبود؟ 

عاشورا بلاء نبی اکرم است

اولاً این نکته قابل توجه است که عاشورا بلاء نبی اکرم است این واضح است همین‏طوری که قصه اسماعیل سلام‏الله‏علیهم اجمعین بلای حضرت ابراهیم است که اسماعیل تحمل می‏کند  گر چه خود حضرت اسماعیل سالک هستند و رشد می‏کنند ولی اصل بلا برای حضرت ابراهیم خلیل است.  قصه عاشورا هم اینطوری است صاحب عزا وجود مقدس نبی اکرم است امیر المؤمنین هستند فاطمه زهرا هستند و آن کسی که آن بلا را تحمل کرده مرکز آن بلا حضرت سید الشهداء علیه‏السلام است حضرت نبی رحمتی هستند که قصد شفاعت همه را دارند و برای دستگیری و شفاعت این بلا را تحمل کرده‏اند این مصیبت عظیم را تحمیل کرده‏اند که دست عبادالله را با این مصیبت بگیرند و هدایت کنند چون می‏دانید هدایت و تعلیم و تربیت و تزکیه حرف نیست که یک معلمی حفظ کند و برود بگوید، آن که تربیتی به آدم نیست تعلیمی به آدم نمی‏شود، تعلیم و تربیت و تزکیه فداکاری می خواهد این که انبیاء فداکارترین انسانها بودند و همه هستی خودشان را می‏گذاشتند مثل شمع می سوختند که دیگران از نور آنها استفاده کنند

به خاطر همین انبیاء برای رساندن دیگران به خداوند متعال، فداکاری می‏کردند و بلا تحمل می‏کردند خیلی از عباداتی که وجود مقدس رسول الله(ص) انجام می‏دادند بعید نیست برای همین جنبه بوده است که بتوانند دیگران را دستگیری کنند شفاعت کنند «وَمِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَّکَ عَسَى أَن یبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقَامًا مَّحْمُودًا» شما نافله را به پا بدارید که خداوند متعال شما را به مقام محمود مبعوث کند که آن مقام شفاعت است. 

ملاحظه فرمودید ذیل آیه سوره مبارکة طه «مَا أَنزَلْنَا عَلَیکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى» که حضرت ده سال شبها روی پنجه پا می‏ایستادند و خداوند را عبادت می کردند خداوند مبارک فرمود «طه مَا أَنزَلْنَا عَلَیکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى» خیلی از این عبادات برای شفاعت بوده برای راه باز شدن راه دیگران بوده است برای گشوده شدن باب توحید به سوی دیگران بوده است و این همان فرمانی است که وجود مقدس نبی اکرم قبول کردند «ادبر و فادبرک» باید از آن مقام بیاید دست ما را بگیرد و ببرد به خداوند برساند کسی که معراج می رود در معراجش در مقامی قرار می گیرد که به جبرئیل می فرماید چرا اینجا من را تنها گذاشتی؟ عرضه می‏دارد یک جایی پا می‏گذارید که قبل از شما نه ملک و انسی پا نگذاشته است.

در روایات هست که وقتی برگشتند هنوز حلقه در تکان می‏خورد حالا چه عالمی و سیری که حضرت داشته‏اند همه عوالم را دیده‏اند و دوباره می‏آیند با ما خاک‏نشینان شروع به حرف زدن و دستگیری کردن می‏کنند. این آیه و روایتش را ملاحظه فرمودید «انا فتحنا لک فتحاً مبینا» ما یک فتح مبین برایت کردیم می‏خواهیم عالم رابه واسطه تو پاک کنیم.

فقط استغفار پیغمبر است که ما را پاک می‏کند

شیطان سعی می‏کند بیماری -به تعبیر امیرالمؤمنین علیه‏السلام مسری- خودش را که استکبار و شیطنت و فرعونیت نفس است به دوستان اهل بیت سرایت بدهد. خدای متعال یک فتحی برای این پیغمبر کرد که تمام این آلودگی هایی که قبل و بعد امتش دارد پاک شود، حقیقت هم همین است یعنی گناهان ما با استغفار حضرت پاک می شود که صریح قرآن است «جَآؤُوکَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا» لذا در روزهای شنبه به ما می‏گویند در زیارت از راه دور  حضرت را زیارت کنید و بگویید خدایا ما زمان حیات حضرت نبوده‏ایم و حالا آمده‏ایم که پیغمبر برای ما استغفار کنند و ما پاک شویم، فقط استغفار پیغمبر است که ما را پاک می‏کند. 

شهادت سیدالشهدا علیه السلام فتح‏المبین است

این که به ما می‏گویند سید الشهداء شهید شد  و شما گریه کنید، آن شهادت که کار شما نیست. شما گریه کنید، آن است که عالم را پاک می کند و فتح مبین است شما خودتان را در این وادی بیندازید و همه بکا باشید پاک باشید یک قطره اش وقتی حمل بر گریه می کنید از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است که فرمود نیت همین که مصیبت زده می شود هنوز اشکش جاری نشده رحمت خدا برش نازل می شود. گریه کرد که آن وقت اشکش جهنم را خاموش و سرد می کند شعله شهواتی که شیطان در وجود انسان شعله ور می کند، این شعله با اشک بر امام حسین خاموش می¬شود.

اشک بر امام حسین علیه السلام خاموش کننده شعله های شیطنت شیطان است

ان‏شاء الله عرض می‏کنم که یکی از وسایل نفوذ شیطان خیال است. اصلاً گویا دنیا این نبوده است و آخرت همیشه بوده است. این وهم ماست که خیال می‏کنیم دنیا خبری است. آخرت را نسیه می‏دهد و دنیا نقد، «کان الدنیا لم تکن و کان الاخره...» این اوهام شیطان است، ریاست دنیا، ده بار هم آزمایش می‏کنیم می‏گوییم بروید این میز را بگیرید می‏بینید خبری نیست می‏گوید حالا برو میز بعدی! کار شیطان همین است. شیطان کارش این است که انسان را با وعده نگه می‏دارد وعده می‏دهد. شعله‏های شیطنت شیطان در عالم خیال با اشک بر سیدالشهداء خاموش می‏شود. 

یکی از بهترین راه های مهار خیال، گریه بر سید الشهدا علیه‏السلام است

یکی از بهترین راه‏های  مهار خیال، گریه بر سیدالشهدا است. بلا خاصیتش این است که عالم خیال انسان را آرام می‏کند که خداوند متعال مؤمنین را با بلا راه می‏برد چون شیطان خیال را برمی‏انگیزاند که طوری دل به دنیا انسان می‏بندند که نمی‏تواند دل بکند، خداوند متعال با یک بلایی شعله‏های خیال را خاموش می‏کند این که یک شب آدم تا صبح بیمار باشد، چقدر گناهش آمرزیده می‏شود شاید همین است، اوهام و خیالات انسان فرو می‏ریزد و به نظر می‏آید نبی اکرم با بلای خودش عالم خیال عالم را آرام کرد.

واقعاً با شهادت حضرت سید الشهداء یک دری از رحمت باز شد که همه از این در می توانندداخل بروند هر که بخواهد؛ نسبت نمی‏دهم ولی احساسم این است که خیلی از جهنمی‏ها از این در وارد بهشت می‏شوند این که در روایت دارد که همه بر سیدالشهداء گریسته‏اند حتی جهنم و جهنمی‏ها، شما این را معنا بفرمایید که اشک بر سیدالشهداء گناهان را می‏شوید و پاک می‏شوند و به بهشت می‏روند، یک دسته نمی‏روند آنها معاندین هستند «و ان تخلد فیه المعاندین» معنایش این نیست که ما  راحت باشیم و بار ما را برداشتند  اصلاً معنای این آیات و روایات نیست خیلی واضح است، پس این وجود مقدس می‏خواسته شفاعت کند.

شفاعت نبی اکرم چطوری است؟ مراتب دارد، شفیع کل هستند کل عوالم هستند این روایت را دیده‏اید که امام باقر فرمودند: امام سجاد یک خادمی داشت به امام باقر عرض کرد آقا چرا مردم را مغرور می‏کنید؟ با شفاعت مغرورشان می‏کنید. مقداری ریاضت کشیده بود و دامنش را پاک کرد و دهنش را پاک کرد و شکمش را پاک کرده و خیال می‏کرد کار تمام است حضرت فرمودند: مغرور شده‏ای... ؛ دهنت و دامنت را پاک کردی مغرور شدی؟ اگر سختی‏های قیامت را می‏دیدی، می‏دیدی که هیچ پیغمبری نیست الا این که محتاج به شفاعت نبی اکرم است. مقام محمود یعنی این. 

دستگیری سیدالشهداء از همه کائنات الا سه دسته

این کاری که حضرت می‏کنند که همه عوالم را می خواهند دستگیری کنند با شفاعت است با بلا است یک بلایی را تحمل کرده اند که بهره اش به همه کائنات می رسد امام حسین(ع) یکی از اموری که در عاشورا دنبال می کرد این بود که همه‏ی اینهایی که اهل راه هستند یک طوری در مقام خودشان ازشان دستگیری کنند از پرنده‏ای که به تعبیر حضرت وقتی آواز می خواند لعن قتل امام حسین(ع) را می کند رشد می‏کند تا ملائکه‏ای که فرود آمدند در کربلا ساکن هستند و صبح و شب گریه می‏کنند رشد می‏کنند تا اجنه‏ای که گریه کردند رشد می‏کنند تا سماوات و سماواتی ها؛ بهشت و بهشتیان، بهشتیان گریسته‏اند و اهل بهشت گریسته اند سماوات و زمینی ها آنچه در بین سماوات و ارض است، جهنم و جهنمی‏ها، الا سه دسته را که روایت استثناء کرده است و آن آل عثمان و اهل شام و بصره است اینها استثنا شده‏اند که بحث آن بماند.

سالک شدن انبیاء با وجود مقدس امام حسین علیه السلام 

شیطان پیروز است یا سید الشهداء؟ به حسب ظاهر نگاه می کنی یزید سر مطهر سید الشهداء مقابلش و اشعار کفر آمیز می‏خواند ولی حالا حضرت موفق هستند یا یزید؟ در این جهت که حضرت صد در صد موفق هستند در شفاعت از عوالم چطور؟ آنجا هم موفق هستند انبیاء با امام حسین یک طوری سالک شدند آنهایی که هیچ گناه نداشتند ابراهیم خلیلی که ترک اولی هم ندارد با عاشورای امام حسین سالک می شود بعد از قربانی کردن اسماعیل؛ موسی کلیم که پیغمبر اولی العزم است می برندش در گودی قتلگاه رشد می کند. پس همه انبیاء را حضرت دستگیری کرده است.

رشد تمامی عوالم هستی با حادثه عاشورا

نبی اکرم با بلایشان دارند انبیا را رشد می دهند رشدی که حضرت ابراهیم در سر بریدن اسماعیل نمی تواند، روایت امام رضا است دیگر، پس حضرت موفق بودند یا نه؟ می خواهند ابراهیم خلیل را رشد بدهند در عاشورا، رشد داده اند یا نه؟ می خواهند موسی کریم را رشد بدهند داده اند یا نه؟ می خواهند جماد و نبات را رشد بدهند می خواهند حتی حیوانات رشد کنند، رشد کردند، همه عالم کمرشان زیر این بار غصه خم است، لقد عظمت الرزیه و جلت و عظمت المصیبه فی السماوات ، علی جمیع اهل السماوات، بعضی ها که بهشان نشان داد حالا در قالب فهم خودشان وقتی نقل کردند آدم می بیند عجب لطیف است می گوید من در روز عاشورا دیدم همه عالم یک چشم بر امام حسین(ع)، دیگری می گوید من در احوالتم دیدم که کمر همة کائنات خم است در این مصیبت، حضرت همه را با خودش ساکن کربلا شده ولی عالم را رسانده است، این که انبیاء از سموات سرازیر می شوند به سوی کربلا.

زیارت عاشورا زیارت فوق العرش است

شما این را چطوری معنا می کنید این که زیارت سیدالشهداء «زیارت الله فوق عرشه» است چطوری معنا می‏کنید؟ یعنی کربلا فوق العرش است لذا همه‏ی سماواتی‏ها می‏آیند یعنی یک سفره‏ای در کربلا برای عرشیان پهن شده باید بیایند از کربلا استفاده کنند. مگر این طور نیست خانه‏ای  که در آن قرآن خوانده می‏شود نور قرآن در آن طلوع پیدا می‏کند و ستاره عالم ملائکه می‏شود. چطور وقتی سیدالشهداء در کربلا حضور دارد کربلا نشود سماوات ملائکه. ملائکه از سماوات بیایند، سماوات اینجا است برای ملائکه و همه، هر شب جمعه، این روایت را تقدیم کرده‏اند مکرر حضرت به صفوان جمال، و حضرت گفت شما هر شب جمعه یک ملاقاتی با خدا در کربلا داری یک ضیافتی در کربلا مال شما، یک سفره ای خدا برای شما پهن می کند.

ظهور، مزد سیدالشهداء است

حضرت یک بابی را باز کرده اند که این باب برای همه عوالم است. دوم نصرت خدا به سید الشهداء است. حضرت را خدا یاری کرده است و حضرت عهد شفاعت بسته و پای کار ایستاد و خداوند هم کمکش کرد«ولینصروا ان الله من ینصروا ان الله لقوی العزیز» عزت خدا را می بینید در شفاعت خداوند، خداوند عزیز است، می خواست دعوت نبی اکرم عالم گیر شود می شود یا نمی شود؟ مزد سید الشهداء ظهور است، می شود، به امام سجاد گفت آقا دیدی چه بر سرتان آمد، حضرت فرمودند بگذار ظهر شود موذن اذان بگوید می فهمی کی پیروز شد. این پیروزی امام حسین است، الان هم در مسجد اموی اسم حضرت را می برند بقیه را هم خودتان حساب کنید، 

روایت امام رضا که فرمود اگر می خواهید گناهتان به اندازه کف دریا هست خدا بیامرزد، گریه کنید، تا دیدی خسته‏ای، نصف شب بلند شدی یک روضه بخوان. خدا رحمت کند یک عزیزی را راننده مرحوم علامه امینی بودند سید بزرگواری بود می‏گفت وقتی من سحرها بلند می‏شوم و حال ندارم اول یک روضه علی اصغر می‏خوانم و بعد نماز شبم را می خوانم اول پاک و زلال می شوم و بعد حالا با خدا مناجات می کنم. درها باز می شود، هر وقت دیدید در بسته است امام رضا همین را می‏گوید خودتان را تطهیر کنید، یکی از جلوه‏های عاشورا نصرت خداوند متعال شفاعت است شفاعت حضرت کامل است، باش تا صبح دولتش بدمد.

همچنین در مراسم دومین شب عزاداری حضرت سیدالشهداء(ع) در دهه اول محرم‏الحرام در هیأت شهدای گمنام دانشگاه علم و صنعت حجت‏الاسلام والمسلمین قاسمیان؛ رئیس حوزه علمیه مشکات به ایراد سخنرانی پرداخت. وی در این مراسم به بیان ویژگی‏های نظام درون‏زا پرداخت و استخوان بندی اصلی دین ما را بی نیاز از جنگ دانست البته تا جایی که مردم قسط را به پا دارند و اگر مانعی برای اقامه قسط توسط مردم باشد حرف از آهن به میان می آید و آن هم برای دفاع. در ادامه گزارش اجمالی از سخنان حجت‏الاسلام والمسلمین قاسمیان تقدیم می‏گردد:

در رابطه با بحث "نظام درون زا" ابتدا رابطه خودمان را با بیرون مشخص می‏کنیم سپس به رابطه در درون می‏پردازیم.

دیشب این بحث مطرح شد که ما مسلمانان بی جهت در دنیا متهم به جنگ افروزی هستیم. و این تفکر را در رسانه ها به نام اسلام هراسی ترویج کرده‏اند. عنوان جهاد را به همین مفهوم نسبت داده‏اند و جا انداخته اند‏که مساوی با تروریسم است!

اسلام با شمشیر دنبال جلب نیست و صرفاً دنبال دفاع است

حال آنکه استخوان‏بندی اصلی دین ما احتیاج به جنگ ندارد و تا جایی که مردم قسط را به پا دارند حرفی از جنگ نیست و اگر مانعی برای اقامه قسط توسط مردم باشد حرف از آهن به میان می‏آید که آن نیز در صنعت زره سازی و با عنوان دفاع مطرح شده است. علامه طباطبایی ذیل تفسیر آیات ابتدایی سوره نساء می فرمایند که اسلام با شمشیر دنبال جلب نیست و صرفاً دنبال دفاع است. اسلام بنا دارد به کسانی که سرچشمه حیات (معارف دینی) را گرفته‏اند با زبان نیکو بگوید شما آب حیات را گل آلود نکنید (ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ). بگذارید آب زلال به همه برسد. مردم اگر خواستند استفاده می‏کنند اگر نخواستند نه؛ اگر حرف را نپذیرفتند و کنار نرفتند در مرحله آخر تبدیل می‏شود به "قاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ"  نه کافر ها بلکه کسانی که سر چشمه حیات رو گل آلود میکنند. اسلام با نفر دعوا ندارد بلکه با جریان کفر مخالف است. چرا؟ چون "إِنَّهُمْ لا أَیْمانَ لَهُمْ" یعنی پیمان و قرارداد نمی‏فهمند و متناوب زیر قول‏هایشان می‏زنند.

دیپلمات‏ها و انقلابیون هریک باید کار خودشان را بکنند

تفکیکی وجود دارد بین یهودیان و مسیحیان و بین حکومت های یهودی و مسیحی. که می‏گوید: "وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى‏ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ وَ قالَتِ النَّصارى‏ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى‏ شَیْ‏ءٍ"  یهودی‏ها و مسیحی ها به جان هم می‏افتند و به هم می‏گویند که شما هیچی نیستید. و می‏گوید: "لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم" از شما هیچ موقع راضی نمی‏شوند. این‏ها جزء سیاست است. اگر حضرت آقا می‏فرمایند که به لبخند این‏ها اعتنا نکنید بخاطر این نکته‏ها و حقایق قرآنی است. البته دیپلمات‏ها باید کار خودشان را بکنند و انقلابیون نیز کار خودشان را. و هیچ گروهی؛ گروه دیگر را سرزنش نکنند. البته انقلابی بودن هم به غضب کردن بی جهت و توبیخ قبل از اتمام حجت نیست! انقلابی بودن یعنی آرمان خواه بودن؛ آرمان‏ها را فهمیدن و دنبال آرمان‏ها بودن. این پیام صریح قرآن را نباید فراموش کرد که "لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتی تتبع ملتهم" یعنی تا وقتی روششان را تابع النعل بالنعل تبعیت نکنید از شما راضی نمی‏شوند. در سوره بقره این اشاره مربوط به جریان یهود و نصاری است نه افراد! که علاوه براینکه با ما دعوا دارند؛ با خودشان هم دعوا دارند. واقعا آمریکا از دست اسرائیل خسته است و اسرائیل برایش مثل سگی شده که میخواهد از دستش خلاص بشود. و هرموقع بتواند از شرش خلاص بشود؛ میشود! بله؛ خودشان هم با هم دعوا دارند منتهی عاقل‏اند و ظاهرسازی می کنند. به هرجهت در قرآن مسیحیان (افراد نه جریان) بعنوان نزدیکترین بلحاظ محبت به مسلمانان معرفی شده اند: "وَ لَتَجِدَنَّ اَقْرَبَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ قالُوا اِنَّا نَصاری".

مطمئن باشید سر میز مذاکره آنها واقعاً شما را دوست ندارند

در تائید همین معنا در سوره مبارکه ممتحنه آمده است که: "لا ینهیکم الله عن الذین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم ان تبروهم و تقسطوا الیهم ان الله یحب المقسطین" خدا شما رو نهی نمی‏کند از کسانی که با دین شما جنگ نکرده‏اند (مثل بودایی‏ها!) و شما را  از سرزمینتان اخراج نکرده‏اند که به آنها نیکی کنید. بلکه "انَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَجُوکُم مِّن دِیَارِکُمْ وَظَاهَرُوا عَلَی إِخْرَاجِکُمْ أَن تَوَلَّوْهُمْ وَمَن یَتَوَلَّهُمْ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ" خدا تنها شما را از کسانی نهی می‏کند که با شما پیکار دینی می‏کند و شما را از زمینتان اخراج می‏کنند یا به اخراج شما کمک می‏کنند که آنها را دوست داشته باشید یا دیگر معانی تولی. در جای دیگر آمده است : "هَا أَنْتُمْ هوُلَاءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلَا یُحِبُّونَکُمْ" مطمئن باشید سر میز مذاکره آنها واقعا شما را دوست ندارند ولو لبخندی هم بزنند. آنها برای اهداف خودشان آمده‏اند پای میز مذاکره! فلذا درود بر آمریکا نگو و نگو که این بساط دشمنی و مرگ بر آمریکا را جمع کنید چون کم کم انقلاب از محتواهای خودش خالی می‏شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۱۵:۱۸
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام

دانلود آهنگ های حامد زمانی

جمعه, ۱۹ مهر ۱۳۹۲، ۱۰:۱۹ ق.ظ

برای دانلود آهنگ های خواننده ی محبوب حامد زمانی به لینک زیر مراجعه کنید.

http://hamedzamanimusic.com

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۲ ، ۱۰:۱۹
بی تو بی نامم ولی هم نام مرتضی ام